حرفام هنوز تکراریه

اشک توی چشمام جاریه

نمی دونی چه حالیه

وقتی که دستام خالیه

باید ببینی حالمو

تا کم کنی این بارمو

بار غمم اضافیه

باید بپرسی حالمو

سکوتمو شکستم

با چشم خیس نشستم

از خستگی و گریه

کم کم چشامو بستم

انقدر که گریه کردم

ببین چشام چه تار شد

برای یک ترحم

حرمت عشق چه خار شد

دلم ازت می ترسه

ببین صدام می لرزه

لب تر کنی می گم که

این ترس و لرز می ارزه

سکوتتو بشکن و

بیا بشین کنارم

بیا بزرگی بکن

بیا بپرس تو حالم